آیلاآیلا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

آیلا خانم

سس

با دندونای نازت کارای زیادی می کنی.........درباری اسباب بازیات,در سس,دکم های موبایلای خودت و موبایل بابا قاب موبایل من .....و خلاصه هرچی به دهنت مزه بده به جونش می افتی چیکار می کنی مامان!!!!!!!! آره با شمام ای بلا ...
31 فروردين 1393

عیدی بابا ومامان

با تاخیر چند روزه من و بابا واستون هدیه عید رو تهیه کردیم مبارکت باشه نفسم هر النگوی رو که امتحان می کردیم ....واسه در آوردنش از دست برنامه ای داشتیم اجازه نمی دادی!!!!!!!!!!!!! گفته بودم زیور آلات دوس نداری......حرفمو پس می گیرم....... شما بدلیجات دوس نداری.....وقتی النگو های پلاستیکی رو دست می کردم ....طی مدت کوتاه درش می آوردی......ولی حالا اینو اصلا در نمی آری بعد از خرید خیلی خسته شده بودی ...
31 فروردين 1393

باغچه

قدم زدن تو حیاط رو خیلی دوس داری اما چون کنترلت خیلی سخته ......من به ندرت می زارم بری تو حیاط آخه یا به حون سوراخ های موزاییک کف حیاط می اوفتی یا به سراغ گل و گل باغچه می ری.....یا میری آب بازی کنی ...
31 فروردين 1393

جوراب

یاد گرفتی جورابات رو از نوک انگشت پات می کشی....روزانه نزدیک به 7 -8 بار جورابات رو با این روش در میاری فکر کنم جوراب دوس نداری....... از بس این کار رو کردی بالاخره جورابت رو سوراخ کردی   ...
31 فروردين 1393

تغییر متود غذا خوردن

از وقتی که از خونه عمو اینا برگشتیم 25 روزی میشه....که دیگه رو صندلی غذات غذا نمیخوری منم حین بازی کردن .....یا طرح یه معما (مثل باز کردن درب قوطی)سرگرمت می کنمو بهت غذا میدم خدا رو شکر غذا خوردنت خیلی بهتر شده این هم یه نمونه از سرگرم شدنته ...
31 فروردين 1393

هدیه مامان زری

عزیزه دلم شما تازه دنیا اومده بودی که داییهای مهربونم با مادربزرگ عزیزم به مکه مکرم مشرف شدن مادربزرگ "مامان زری" واسه شما یه دس لباس هدیه آورده بودن که تازه اندازت شده عزیزم ببین بابای چیکارت می کنه بابا شما رو تو سبد می زاره و اسباب بازیات رو می ریخت تو سبد از اون روز به بعد به سبد که می رسی پنجه پات رو تو دس می گیری...بلند می کنی یعنی منو بذار اون تو   ...
31 فروردين 1393

سال تحویل.....

مامان جون بعد از اینکه لباسای نو رو پوشیدیم....عمو آهنگ کردی گذاشته بود..... زن عمو هم هفت سین رو چیدن..... شما و محمد حسن کلی رقصیدین....این سال تحویل از بس من مشغول شما دو تا بودم از رقصیدنتون وحرکاتتون لذت بردم که یادم رفت به خاله ها بزنگیم و تبریک سال نو بگیم وقتی که شما از رقصیدن دس برداشتید ساعت 1 بود  تازه اونوقت بود که یادم اوفتاد تبریک عید نگفتم بهاره و شما و حسن وبابای قبل از سال تحویل   بهاره یه دست بند واست گرفته بود ....خبر نداشت که شما از زیورآلات نمی پوشی همش دست می کرد بعد تو درش می آوردی اینم زن عمو جون....خیلی بهشون زحمت دادیم.... طوری که 95درصد از وقتی که خونه بودیم زن عمو جون تو آشپز خونه ب...
31 فروردين 1393

10month

عشقم جونم 10 ماهگیت مبارک این عگس رو زن عمو گرفتن وقتی من و بابا واسه خرید بیرون رفته بودیم..........شما خواب بودی به پیشنهاد زن عمو شما رو خونه گذاشتیم اما شما بیدار شده بودی و کلی زن عمو رو اذیت کرده بودی......زن عمو بهار واسه اینکه سرگرمت کنن تو کامیون محمد حسن تابت دادن ...
29 فروردين 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آیلا خانم می باشد